مریم ونگار به شهر بازی میروند
سلام دختر های مامان قندو نبات شکلاتای مامان مریم خانم ونگار کوچولوی من امروز هم اومدم تا خاطره قشنگ دیروز یعنی جمعه رو براتون بنویسم چند روز قبل یعنی عاشورای حسینی شما دوتا خواهر یهو وزیاد سر حال نبودین به خاطر همین ما برای روز تاسوعا همراه بابایی بیرون نرفتیم وموندیم تو خونه تا روز جمعه که مریضبتون ادامه داشت نگار مامان حالش بهتر شده بود ولی شما مریم مامان حالت زیاد خوب نشد واشتها به غذا نداشتی من وبابایی خیلی نگرانت شدیم م نمی دونستیم چه کار کنیم که بابایی پیشنهاد کرد که ببریمت شهر بازی تا حال وهوات عوض شه منم شماهارو زودی آماده کردم وخودم هم زود حاضر شدم تا بری...
نویسنده :
زیــنب (مامان)
0:30